بسم الله الرحمن الرحیم
در آن دسته از کارهای گروهی که نیاز به انرژی معنوی بالایی دارند-و معمولا یافت می نشود- اگر یک سوپر وایزر-مدیر ناظر- که خود دارای این شان است ، کار را به دست بگیرد ، امکان این که بتواند با آدمهای متوسطی کار را به خوبی پیش ببرد، بسیار بالاست. در حقیقت این مدیر، نقش یک ((ولی)) را برای گروه ایفا میکند. برای مثال میتوانم به نقشی که مرتضا آوینی در شان کارگردان برای گروهش ایفا میکرد، اشاره کنم، چه آن که بعضی از آنها-مثل آهنگساز- بعدا اذعان کردند که بدون مرتضا قادر به انجام همانکار نیستند.
بسم الله الذی هو النجاة
بعضی متسلمان ها ، به اندازه ای به پیغمبر و امام معصوم (علیهم السّلام) ایمان ندارند که برای پاسخ پرسشهایشان به ایشان رجوع کنند. از طرفی جسارت این را هم ندارند که فارق از هرگونه انگارهی دینی به جستجو برای پرسش هایشان برآیند . پس رزق ایشان همین فلسفهی صدرایی می شود، که هرگاه خاستند تکیه بر عقلانیت بکنند ، بگویند فلسفه ی صدرا و از استدلالش بگویند و هرگاه خواستند تکیه بر رابطه اش با دینُ الله و معنویت بکنند ، بگویند: حکمت صدرایی و پز آیات و روایات و مشاهدات سنجاق شده به این مکتب را بدهند. و اگر پرسیدی فلانی تو که فلان عقیده را داری، مگر این آیه ی قرآن را نخانده ای یا آن روایت را ندیده ای ، دم از تاویل می زنند و هرجور با ساختار انگاشته هایشان چفت بود، آیات خدا و کلام معصوم را به اصطلاح تاویل و در باطن تضلیل می کنند و تازه در آخر این فضولی ، تو را هم به ظاهرگرایی و ظاهر مذهبی ملامت میکنند. و نه انگار که در کتاب خدا نوشته شده: و ما یعلم تأویله الاّ اللّه و الرّاسخون فی العلم و نه انگار که باقرالعلوم علیه السّلام فرمود : یا ابا عبیده ان لهذا تأویلاً لایعلمه الاّ اللّه و الرّاسخون فی العلم من آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) حال باید پرسید که آیا خبری از تاویلات صدرا و ابن عربی در کلام آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین موجود است یا صدرا را از آل محمد علیهم السّلام انگاشته اید؟..... آیا بهتر این نیست که یک بار در زندگی جامه به در کنید و دل به دریا بزنید و بدون ترس به مطالعهی بی طرفانه بپردازید و راه خود را برای زندهگی و مرگ بیابید تا این که دل به شبه فلسفه ای تاریخ گذشته ببندید که هم دین را داشته باشید و هم فلسفه را؟... هان که راست گفت امیر سخن که: البجنُ اخ الموت!... ترس برادر مرگ است!...
بسماللهالرّحمنالرّحیم
مامیخاهیمازاسلامبدانیموبهاسلامعملکنیم. رسولصلواتاللهعلیهوآلهمیفرماید: کتاباللهوعترتیاهلبیتی(علیهمالسّلام) سراغکتابخدامیرویم. بسیاریازآیاتمعنایمشخّصیدارند. وبسیاریآیاتمعنایینهکاملامعیّنومشخّص. پسبهمعیارینیازهستبرایتفسیر. یاد(عترتی) میافتی. اینهاراگفتمکهبگویمتامیخاهیبرویسراغعترتدرمیآیندکه: آقا! هرکسیکهنمیتواندمعنایحدیثرابفهمد! ..بایداستادببینی،دودچراغبخوری... ولیدیدماینهاحاشیهیمتناست... بیخیالحاشیه!... هروقتیچیزیراازکتابخدانفهمیدی،اوّلازدیگرانبروسراغعترتی.... بهقرآنضررنمیکنی!
پ.ن1: آقا بهپیر! بهپیغمبر! مامخالفاستادنیستیم! مخالفدودچراغهمنیستیم! ولیمخالفنظامبندکردننظاماصیلاسلامهستیم! درخانههممیشوددودچراغخورد... استادراهمدرخانهاشمیتوانجست. حقیقتبستهبندینمیشود...خیالتانتخت!
پ.ن2: ربیعتون هم مبارک!....لعن علی عدوک یا علی.....
بسم الرب الزینب
تجلی زینب سلام الله علیها در وقایع بعد از عاشورا ثابت می کند که در مکتب اسلام اگر ضرورت ایجاب کند، زن می تواند و باید که بار مکتب را به دوش بکشد... و حتاّ در مقام رهبری، در قامت علوی ظاهر شود...
بسم الله الرحمن الرحیم
طوری زندهگی کن که انگار برای 2 ساعت از بهشت اومدی روی زمین، که کاری رو انجام بدی و برگردی.
بسم الله الرحمان الرحیم
از حمام آمده ام بیرون ، و احساس می کنم حالم چه قدر به تر است. می روم که حوله ام را روی میله های رخت آویز بیندازم. نسیم شبانه به صورتم می خورد و سکوت نسبی و آرامش بخش شب ، که چه قدر دوستش دارم. برای چندمین بار طی این چندماهه ، به ذهنم می آید: واقعا چه زنده گی آرامی داریم... به میله های سفید رخت آویز نگاه می کنم: چه قدر راحت این همه آرامش نابود می شود. یک زلزله ی نه چندان شدید... یا....جنگ......
با خودم می گویم: می بینی چه قد سخته؟...
کل
یوم
عاشورا
بسم الله الرحمن الرحیم
حقیقت مطلب این است که در سینمای داستانی تعداد فیلم سازهایی که هم مسلمان باشند و هم به درجه ای از شهود رسیده باشند که فیلمشان بتواند الگو-چه در فرم و چه در محتوا- باشد، بسیار بسیار اندک است. و به نظر میرسد در میان کارگردان های شناخته شدهی ایرانی فردی که بتواند شاخص باشد، در حال حاضر وجود ندارد. و این برای تویی که دوست داری فیلم اسلامی ساختن را با فیلم اسلامی دیدن بیاموزی بسیار وحشتناک است. گویی که در برهوتی هستی که هیچ انسانی وجود ندارد، هیچ امامی در این جادّه برای تو وجود ندارد. و تنها میتوانی به مشورت بعضی عالمان فن دل خوش کنی که خود به تنهایی توفیقی نداشته اند. پس میفهمی که راهی را آغاز کرده ای که سال هاست هیچ عابری نداشته است........
هوالطیف
زمانه، زمانه ی هنرمندی است. زمان شعاردادن قطعا سپری شده. الان اگر میخاهی شعار بدهی باید پشت سرش یک قصیده آرام حرف زده باشی. و چه قدر خوب است زمانی که کارنابلد ها را رسوا میکند. چه قدر خوب است زمانی که وقت بازی حرفه ایهاست. و چه قدر مردم این زمان، فهیم ترند از مردمی که با های و هویی بر باد حزبی میرفتند. خوش آن زمان که وقت دروغ گفتن پایان یابد... خوش آن زمان که دل ها اعراض کنند از شنیدن حرف دروغ و تشنهی سخن حق گردند... خوش آن زمان که آدم ها دست از خود خر کردن بردارند....
پی نوشت: همه را به دیدن فیلم خوب شکلات داغ دعوت می کنم.
هوالحبیب
دوست خداست؛دوست باید خدایی باشد...
به نام خدای شب.....
بعد از غروب ، لامپ ها را خاموش کن، تا بفهمی که شب آغاز شده است.... تا بفهمی که در سکوت و سکون شب بیش از 3-4 ساعت نمی توان بیدار ماند و زمانی که به خاب رفتی می توانی در بطن شب –ساعت 2- بعد از 4-5 ساعت خاب برخیزی و سر حال و آماده از بهترین ساعات شبانه روز استفاده کنی ....بعد از غروب لامپ های لعنتی را خاموش کن تا بفهمی که این تله ویزیون ها و این لامپ ها چه بر سر زندگی تو و باقی هم عصرانت آورده است... بعد از غروب لامپ ها را خاموش کن تا بفهمی که عالم اسلام عالم دیگری است که در غیاب آلودگی های امروز ظهور می کند...