بسم الله الرحمان الرحیم
غم جهان،که نفس آزاده و جان بیدار، مُدرِک1 آن است، غم دریافت بی واسطهی آلام2 بشر است.
1- درک کننده، فهمنده
2- ج الم: درد ها
بسم الله الذی هو النجاه
منتظر ظهور دولت پایدار حق ، تا از حاکمیت و استیلای طاغوت به تنگ نیاید و مضطر نشود، انگیزهی کافی را برای مبارزه نخاهد یافت...
بسم الله الرحمان الرحیم
بعضی وقت ها اصلا راه وسطی وجود ندارد!...یا باید به آسمان پرواز کنی، یا از وسط جوب رد شوی، یا این که خودت را پرت کنی پایین و هلاک شوی...وقتی نمیشود پرواز کرد، از توی جوب رد شدن اجباری است. این وضعی است که امروز، ما در بسیاری از موضوعات راهبردی بهش دچاریم...و به خاطر این دچاریم، که راههای معمولی یا خرابند، یا مسدودند، یا توسط شیاطین سد شده اند، و جامعه به فکر نبوده است.
بسم الله الرحمان الرحیم
شهرت ...می تواند نردهبامت باشد به آسمان...یا پلهکانی به قعر دوزخ....و تنها وجه دل توست که مسیرت را مشخص میسازد؛ و 100 البته،که شیاطین، برای این که از آسمان بازت دارند، از دوزخ می ترسانندت...
بسم الله الرحمان الرحیم
نگاهی به مخاطبان وبلاگ نویس امیرخانی این موضوع را ثابت میکند، که برد کمان داستان، و به معنیالاعم: هنر، بسیار بیشتر از برد متون علمی و رسمی است، و باید گفت امیرخانی درست هدف گیری کرده، و تیر خود را بر هدف نشانده؛ و از رهگذر رماننویسی مخاطبانی پرو پا قرص جور کرده، که در اثر جذابیت قلم و عالمش ، او را در متون رسمیتر هم دنبال میکنند. گو آن که هیچ رسمینویس مذهبی دیگری را دنبال نکنند.ماشاءالله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
بسم الله الذی لا تاخده سِنه و لا نوم...
وقتی آقایان خــــــــــــاب بودند.... دیگران بیدار بودند ..... چه اتفاق ها که نیفتاد!.... 9/9/1391
بسم الله الرحمن الرحیم
در این روزگار، شیطان، تو را از طوع* ولایت حق میترساند، اما همان لحظه، طوق حیوانیت بر گردنت میافکند...
طوع: فرمان برداری
بسم الله الرحمان الرحیم
باید ارکان دین را شناخت، تا موفق به شناخت ولی دین* شد. نمیشود بگوییم که اول بروید طبق نظر فلانی رفتار کنید، و شناخت بی واسطه ی دین را در اولویت بعدی بگذارید...(نیازمند به تفصیل) انسانی که ورود به دین الله پیدا میکند، باید ابتدا مواجههی مستقیم و محققانه ای با دین داشته باشد، و در پس این شناخت، و پس از استحکام ارکان عقایدش، زمانی که بر پای خیش ایستاد، میتواند نظاره کند و قد آدم ها را تشخیص بدهد و مقتدا و ولی و فرمانده خیش را باز شناسد.... جامعهی مهدوی چنین شکل میگیرد...
* منظور از ولی در این جا ولی غیر معصوم است و نویسنده ابدا اعتقادی به امکان شناخت دین بدون آشنایی و شناخت با معصوم ندارد.
بسم الله الرحمان الرحیم ، الذی هو مولّف بین القلوب
آیا وادی ولایت، وادی اطاعت است؟ و از این روست که رسول خدا ، مومنین به خیش را، در عقل و قلب ، و علم و عمل، متوجّه امیر مومنان ساخته است و برتافتن از امرش را خروج از دین خانده است؟ یعنی این که مسئولیت عظیم رسول الله، صلوات الله علیه و آله، طبق آن چه در کتاب الله، مسطور است، بلاغ المبین بوده است، و مسئولیت عظیم ائمه علیهم السّلام، احقاق دین. یعنی اِعمال آن چه رسول آورده است و فرموده است. یا به دیگر سخن، تفصیل همه جانبهی آن پیغام مجملی که رسول الله آورده است ، که نهایتا منجر به تحقق ارض مینوی و بهشت زمینی خاهد شد... چنین مینماید که سلوک در هزارتوی عالم بلا، نیازمند اطاعت از پیشدار است... و ازاین رو ، ولایت و اطاعت ، به هم تافته اند...عیار سنجش اعمال، پذیرش ولایت حق است، که همان قبول ولایت امیرمومنان است... ولی مفتاح ورود نفس به عالم ولایت حضرتش، محبت است...پس لاجرم، باید اقرار کرد، که ولایت به غیر محبّت حاصل نمیآید . و این، جز اطاعت از سر ترس یا از سر اغناء فکری است... اینکه چرا از جلوات خالق متعال ، نفس مبارک علی علیه السّلام معیار و میزان حق و باطل معرّفی شده است، شاید از سنخ مباحث منطقی نباشد... لکن قطعا میتوان گفت، که کلید قلب ها را به او سپرده اند... و کلید قلب علی، به دست فاطمه است... پس اگر هیبت حیدریه مانع از جراتت به دق الباب شد، دل به رب البیت بسپار ، و برای ورود به بیت، نام مادر را صدا بزن...دخیلک...دخیلک...یافاطمه الزهرا.... اللهم صلّ علی فاطمه وابیها، و بعلُها و بنیها و سر المستودع فیها...بعدد ما احاط به علمک....
بسم الله الرحمان الرحیم
هنر در شور پدید میآید. شور یا به سبب بیرونی حاصل میشود، یا از درون هنرمند ناشی میشود. انسان منفعل است که برای تحقّق هنر، نیازمند حوادث بیرونی است. انسان فعّال، از سلوک درونی خیش، هنر میتراود.