بسم الله الذی هو یهدی و یضل هر قدر در دین خدا راه هست، برای اهل نجات و هدایت، بی راهه گذاشته اند برای اهل ضلال و هلاکت. هر قدر صخره هست، برای سالکین و عارفین، که کوه نورد شریعت الله هستند، لغزشگاه و شلسنگ هست برای منافقین...باشدکه طیب از خبیث متمایز شود... أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها مىشوند و مورد آزمایش قرار نمىگیرند-2 عنکبوت |
بسم الله الرازق کل شی....
خیلیا عشق ماشینن، کلی اسم و آمار از ماشینای مختلف بلدن. ولی بعضیا ((ماشین دارن)) ((ماشین سوارن)) ماشینایی رو که عشق ماشینا اسمشونو بلدن، ماشین دارا سوار می شن. فرقه بین این 2 تا ، نیست؟...فرق بین اونایی که شنیدن ، با اونایی که چشیدن...
پی نوشت:
یادآوری بی ربط به پست و با ربط به زمان:
بسم رب المخلصین...
دوست میدارم خداوندی را ، که فقط شعر میخرد...
بسم الله الذی جعل کل شی فی موضعه
به نام خدایی که هر چیزی را در جای خودش قرار داد...
اسلام میگوید شهوت جنس.ی در سبیل حلال باید به طور کامل تامین شود، و تامین نشدن.ش خسارت زاست و همهی مدیریت.ش را صرف نهی از حرام و تدبیر همسرداری میکند. ولی در مورد شهوت شکم، میگوید باید به حد کفاف قناعت کرد و ابدا پرخوری نکرد. این از آن روست که نکاح (sex ) از حیث شهوانی غذای روح شهوت است و از حیث عاطف.ی ، غذای نفس. و جسد، تنها واسط این هاست. ولی طعام، قوت جسد و لذت روحِ ((قوّه)) است و نقش نفس، این وسط خیلی کمرنگ.تر است ، نسبت به نکاح و زواج. اساسا ازدواج به این خاطر که دو نفس انسان.ی در سبیل طاعت الله و خوشنودی خدا در تعامل اند، مرتبهی اعلایی دارد و اصلا در حدیث نبوی داریم که خداوند از هیچ پیوندی به اندازهی ازدواج خوش.ش نمیآید؛ و همین ها برای کسی که به.ش معتقد است، ثابت میکند که کلاس نکاح، خیلی بالاتر از کلاس طعام است! اسلام وقت نکاح میگوید: حیا را کنار بگذار و تا میخاهی - از حلال- تنعم کن! و آداب و مقیدات را به حداقل میرساند. ولی وقت طعام میگوید: شمرده و آرام لقمه بردار و مراعات همه چیز را بکن و وقت.ی هنوز متمایل به طعام.ی، بر پوزهی نفس مهار زن و از سر سفره برخیز. چرا که میداند کثرت طعام، آدمی را به بل هم ازل.ی سوق میدهد، ولی کثرت نکاح-در اندازه اش- جان آدمی را نیرو میبخشد و نفس او را از خشم و فسردهگی و خستهگی میرهاند و او را والایش میکند... در میهن من اما، به زور لقمه در دهان میهمان میچپانند و این را مهرورزی میدانند، ولی اگر مسلمان.ی بخاهد از لذت خدا، همان قدر که خدا خاسته و گفته ، بهره برد، گویا مرتکب جرمی نابخشودنی گشته است... و اگر این وارونه دین.ی نیست، چیست؟....
پی نوشت:
بر اساس تعالیم اهل البیت علیهم السلام ، ما قائل به 5 روح و تنها یک نفس برای انسان هستیم. بر این اساس، تعریف و حقوق و وظایف ارواح با نفس متفاوت است. اما در نزد عوام و اهل فسلفه، و اغلب آقایان طلاب، به تاسی از غربیان، این 2 کاملا به یک معنا به کار می روند. نگفته معلوم است که این اشتباه، منجر به بروز مشکلات.ی در انسان شناس.ی و الهیات خاهد شد.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج11 ؛ ص359
13259-[1] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِی الْبَصَائِرِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدٍ[2] عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ أُنَاسٌ یَزْعُمُونَ أَنَّ الْعَبْدَ لَا یَزْنِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَأْکُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْفِکُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَقَدْ کَبُرَ هَذَا عَلَیَّ وَ حَرَجَ[3] مِنْهُ صَدْرِی حَتَّى أَزْعُمَ أَنَّ هَذَا الْعَبْدَ الَّذِی یُصَلِّی إِلَى قِبْلَتِی وَ یَدْعُو دَعْوَتِی وَ یُنَاکِحُنِی وَ أُنَاکِحُهُ وَ یُوَارِثُنِی وَ أُوَارِثُهُ أُخْرِجُهُ مِنَ الْإِیمَانِ مِنْ أَجْلِ ذَنْبٍ یَسِیرٍ أَصَابَهُ فَقَالَ ع صَدَقَ أَخُوکَ وَ ذَکَرَ ع لَهُ مَا فِی الْمُؤْمِنِ مِنَ الْأَرْوَاحِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ قَدْ تَأْتِی عَلَیْهِ حَالاتٌ فِی قُوَّتِهِ وَ شَبَابِهِ یَهُمُّ بِالْخَطِیئَةِ فَتُشَجِّعُهُ رُوحُالْقُوَّةِ وَ تُزَیِّنُ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ تَقُودُهُ رُوحُ الْبَدَنِ حَتَّى تُوقِعَهُ فِی الْخَطِیئَةِ فَإِذَا مَسَّهَا انْتَقَصَ مِنَ الْإِیمَانِ وَ نُقْصَانُهُ مِنَ الْإِیمَانِ لَیْسَ بِعَائِدٍ فِیهِ أَبَداً أَوْ یَتُوبَ فَإِن[4] تابَ وَ عَرَفَ الْوَلَایَةَ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِنْ عَادَ وَ هُوَ تَارِکُ الْوَلَایَةِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ الْخَبَر[5]
[1]17- بصائر الدرجات ص 469.
[2]( 1)( و هو ابن داود الغنوی، کما فی الکافی)( منه قده).
[3]( 2) حرج صدره: ضاق( لسان العرب ج 2 ص 233).
[4]نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.
[5]نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.
بسم الله الرحمان الرحیم
فصل کرگدن قبادی را دیدم. جای سینمای شاعرانه و روان نیوه مانگ را، یک سینمای "فرمالیستی عشق عکاسی کش دار" گرفته است. آیا این فیلم مرگ زودرس قبادی را نشان می دهد؟ برای قبادی ترک و ایرانی فرقی نمی کند، او حاضر است برای رسیدن به کردستان موهومش، یا خیلی پایینتر، برای رسیدن به نام، مثل کارگردان های صهیونیست، اسلام را هم به بهانه ی کوبیدن جمهوری اسلامی فحش بدهد.مهم نیست که چه تصویری از هموطنانت به چشم آبی ها نشان بدهی، همین که مونیکا بلوچی معروف را کنار بهروز وثوق بیاوری، برای کودک درونت کافی است. بمیرم برای کرد های تجزیه طلب، که چه قدر بهشان ظلم شده، باید پرسید وقتی توی عروسیهاشان، به پای عروس، سر آدم می بریدند هم همین قدر مظلوم بودند؟!... فیلمساز روشن فکر را چه شده است که از دشمن فقط بدی را می بیند و از خیش خوبی؟... یک طرفه به قاضی رفتن و راضی برگشتن را بعضی کودکان نیز جوان مردانه نمی دانند...چه رسد به کسانی که با قاب های هنری بستن، میخاهند فرهیختگیشان را به ظهور برسانند...آیا خدای ناکرده بهمن قبادی مخاطبین خیش را ابله فرض کرده است؟... یا اساسا، فیلم برای مخاطب از همه جا بی خبری ساخته شده است که این لقمه ی لوکس هنری را فقط بابت ظاهر خوشگلش، بی حرف پیش فرو دهد و ابدا دنبال ما به ازای واقعی مسائل مطروحه در عالم مجازی فیلم نچرخد؟... به نظر میرسد، در دنیایی که عرب ها از خاب تاریخیشان بیدار شده اند و امریکایی منفعت طلب، جنبش 99 درصدی راه می اندازد، چنین سینمایی را نباید چندان جدی گرفت؛ چرا که دایره ی حداقلی مخاطبانش روز به روز، تنگ تر میشود. اگر پسر معترض کرد، که علم سینمایی اش را از اساتید زحمتکش و مومن سینمای ایران آموخته است، بخاهد گامی به آستان بلند هنر نزدیک شود، او را به قدری انصاف توصیه میکنم. چه، انصاف از ثمرات خرد است و بی انصافی از تبعات بی خردی و دیوانه گی. کلاغ، هرقدر که پر رنگین به خود آویزد، و ظاهر آراسته کند، در درون، همان کلاغ است و سیاهی بال هایش، جایی او را رسوا خاهد کرد.اما برای انسان زنده، همواره فرصتی برای بازگشت و تغییر وجود دارد...
بسم الله الرحمن الرحیم
ایرانیان همواره به 2 دلیل مورد لطف خداوند عالم و پیامبر و اهل بیتش سلام الله علیهم اجمعین بوده اند: 1- سلامت نفس 2- هوش و فراست ممتاز در مسیر حق؛ و این هر دو اگر حفظ نشوند، از بین خاهند رفت...
بسم الله المجدِّد...
من ساو یومین فهو مغموم * و جایی دیگر: لیس منّا : چنین بشناس مکتب حق را که میگوید اگر روزی از پویش در راه راستی باز ایستادی ، بازندهای و از صف و کاروان خوبان بیرونی ، این دین توست، نه سنّت کج و معوج ریزه خاران شمس پهلوی!
* کسی که 2 روزش با هم تفاوتی نکند، تیره روز است....
بسم الله الرحمان الرحیم احکام اسلام را با منطق اسلام میشود عمل کرد، نه غیر اسلام. یعنی وقتی احساس میکنیم دوستمان دارد اشتباهی انجام میدهد، و موقعیت نهی از منکر را فراهم میبینیم، نمیآییم ببینیم اسلام در مورد چهگونهگی نهی از منکر چه گفته، بلکه این مفهوم را با منطق خودمان به یک صورت کاملا غلط مثل : ابتداء به فریاد کشیدن- در موردی که چنین نیازی نیست- شروع میکنیم. احکام اسلام را با منطق اقواممان عمل میکنیم و انتظار داریم که کارها درست شود. عمرا!
دقیقا مثل این که مواد لازم برای یک غذا را نه با دستوری که آشپز گفته ، بلکه به صورتی که از خودمان در آوردهایم بپزیم و انتظار هم داشته باشیم که در آخر غذای خوشمزهای درست شود.
بسم الله النور
طبق قاعده ی خذ عنا تکن منّا ما باید برای درخاست هر چیزی ابتدا به اهل بیت علیهم السّلام رجوع کنیم، یعنی ابتدا بگوییم : یا وجیها عندالله من فلان خاسته را دارم بعد در مقام تحصیل و سعی نیز ابتدا به کسانی که بیش ترین نزدیکی را به اهل بیت دارند رجوع کنیم. بدین وصف در آخرین اولویت، بنا بر اضطرار ، نوبت کفار و منافقین میرسد. پس این که حضرات فرموده اند برای طلب علم و حکمت خودتان را محدود نکنید، دلیل نمی شود که مثلا ما برای طلب حکمت اول بسم الله سراغ فلاسفه برویم!
* یا کمیل لاتأخذ إلاّ عنّا تکن منا؛ای کمیل! جز از ما نگیر تا از ما باشی» -تحف العقول، ص171؛ وسائل الشیعه، ج 18، ص95.
بسم الله الفاطر
عقل یعنی: (دستمو بگیر،نذار اشتباه برم...)عقل ذاتا موحّد و مومن و متوکّل و خاشع و خاضع است چرا که اساسا بر همین مبنا آفریده و برنامهریزی شده است. عقل دقیقا شارع و مجتهد است، پس نه بر اساس رای شخصی اش، بلکه بر اساس متن و منبعش عمل میکند.