بسم الله الذی هو النجاه
منتظر ظهور دولت پایدار حق ، تا از حاکمیت و استیلای طاغوت به تنگ نیاید و مضطر نشود، انگیزهی کافی را برای مبارزه نخاهد یافت...
بسم الله الرحمان الرحیم
بعضی وقت ها اصلا راه وسطی وجود ندارد!...یا باید به آسمان پرواز کنی، یا از وسط جوب رد شوی، یا این که خودت را پرت کنی پایین و هلاک شوی...وقتی نمیشود پرواز کرد، از توی جوب رد شدن اجباری است. این وضعی است که امروز، ما در بسیاری از موضوعات راهبردی بهش دچاریم...و به خاطر این دچاریم، که راههای معمولی یا خرابند، یا مسدودند، یا توسط شیاطین سد شده اند، و جامعه به فکر نبوده است.
بسم الله الرحمان الرحیم
نگاهی به مخاطبان وبلاگ نویس امیرخانی این موضوع را ثابت میکند، که برد کمان داستان، و به معنیالاعم: هنر، بسیار بیشتر از برد متون علمی و رسمی است، و باید گفت امیرخانی درست هدف گیری کرده، و تیر خود را بر هدف نشانده؛ و از رهگذر رماننویسی مخاطبانی پرو پا قرص جور کرده، که در اثر جذابیت قلم و عالمش ، او را در متون رسمیتر هم دنبال میکنند. گو آن که هیچ رسمینویس مذهبی دیگری را دنبال نکنند.ماشاءالله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
بسم الله الذی لا تاخده سِنه و لا نوم...
وقتی آقایان خــــــــــــاب بودند.... دیگران بیدار بودند ..... چه اتفاق ها که نیفتاد!.... 9/9/1391
بسم الله الرحمن الرحیم
در این روزگار، شیطان، تو را از طوع* ولایت حق میترساند، اما همان لحظه، طوق حیوانیت بر گردنت میافکند...
طوع: فرمان برداری
بسم الله الرحمان الرحیم
باید ارکان دین را شناخت، تا موفق به شناخت ولی دین* شد. نمیشود بگوییم که اول بروید طبق نظر فلانی رفتار کنید، و شناخت بی واسطه ی دین را در اولویت بعدی بگذارید...(نیازمند به تفصیل) انسانی که ورود به دین الله پیدا میکند، باید ابتدا مواجههی مستقیم و محققانه ای با دین داشته باشد، و در پس این شناخت، و پس از استحکام ارکان عقایدش، زمانی که بر پای خیش ایستاد، میتواند نظاره کند و قد آدم ها را تشخیص بدهد و مقتدا و ولی و فرمانده خیش را باز شناسد.... جامعهی مهدوی چنین شکل میگیرد...
* منظور از ولی در این جا ولی غیر معصوم است و نویسنده ابدا اعتقادی به امکان شناخت دین بدون آشنایی و شناخت با معصوم ندارد.
بسم الله الرحمان الرحیم
اولویت اوّل وآخر اسلام، فرهنگه. باز میخای دعوا کنی؟... دادا! دعوا نکن!... یه لحظه صبر کن... جای کلمهی فرهنگ رو با معادل قرآنی ش جایگزین کن؛ به جاش بگو دین. حالا 2 باره: اولویت اوّل و آخر اسلام دینه . حالا بازم جای دعوا میمونه؟...فقط یه توضیح بدهکارم؛ اونم چشم... یعنی توی اسلام، شما قدم در هر وادی که میگذاری، باید طبق ((روح و روش)) اسلام حرکت کنی. چه وادی عبادت ، چه وادی علم ، چه وادی اقتصاد و چه وادی ازدواج... به هر میزان که اسلام درگیر عملت نباشه، از اسلامیت ش دور میشه دادا!
: البته معتقد به این نیستم که فرهنگ در هر موضعی باید به معنای دین ترجمه شود، بل که وقتی صحبت از تفاوت های فرهنگی درون دینی به میان می آید ، باید گفت که به کار بردن کلمه ی فرهنگ کاملا صحیح و کاربردی است. پس می شود گفت که : لفظ فرهنگ، اشاره به بخش نرم افزاری و معنوی حیات، در مقابل بخش سخت و مادی آن دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
یادم هست استاد و مفسّر بزرگوار جناب آقای بهرامپور میگفت من نمیدانم، اینها که خدا را قبول ندارند، چه طور مصائب زندهگی را تحمل میکنند؟! به همین موضوع فکر میکردم که یک پاسخ به ذهنم رسید: درست است که آن ها از خدا غافل اند، ولی خدا که از آن ها نبریده که از آنها غافل باشد... خدا نابوران عالم هم تا زمانی که امیدی بهشان هست ، از خدا رزق میگیرند و کدام رزق از امید بالاتر؟.... یادتان میآید که گفتم امید همان خداست؟....
بسم الله الرحمن الرحیم
خیال میکنی نمازهایی که میخانی 2 زار نمیارزد، و میترسی از آن حدیث که فرمود: من ساو یومین فلیس منّا .... داری برای چندمین بار طی 2 سال و اند گذشته، نوشته های چند سال قبلت را نگاه می کنی ، که بدهیشان برای چاپ ، خوش حال میشوی از این که باز هم بعضیهاشان اصلاح میشوند، بعضیها را هم احساس می کنی باید پاک کرد، و بعضی دیگر را می توانی کلی توضیح برایشان اضافه کنی و به اصطلاح توسعهیشان بدهی. خوشحال میشوی که از آخرین باری که میخاندیشان، باز هم تغییر کرده ای و به وضوح میبینی که به جلو رفتهای. ولی، کمی که میاندیشی، میفهمی می توانستی خــــــــــــــــــــــــــــــــــیلی جلوتر باشی... و میفهمی که انّ الانسان لفی خُسر...
بسم الله الرحمن الرحیم
تالیف یک کتاب حقیقتا یک انرژی خاصّی میطلبد و این انرژی، خود، از یک انگیزهی عظیم ناشی میشود. عرضم این است که باور کنید، اگر این انگیزه یک انگیزهی الهی نباشد، قطعا یک انگیزهی نفسانی بسیار بسیار قوی است. پس بسیار باید حذر کرد از کسانی که با انگیزه های نفسانی کتاب مینویسند، یا فیلم یا هر اثر سختساز دیگری را میسازند و یا کار سخت دیگری را عرضه میکنند-مثل تدریس حرفه ای در دانشگاه. خدا میداند تا الان ، چند صد میلیون نفر برای ندانستن همین مسئله هلاک شده اند.
پ.ن : مقصودم این نیست که از این طور آدم ها مطلقا استفاده نکنیم، بل که همان طور که قبلا گفته شده، ابتدا، شالوده های فکری خود را از منابع درجه 1 دینی- قرآن و احادیث معتبر معصومین- پی ریزی کنیم، و زمانی که به ثبات فکری و اخلاقی رسیدیم، آن گاه از هر منبع فکری بیگانه ای می توانیم استفاده کنیم، چرا که مجهز به میزان حق و باطل هستیم. در عین حال، نباید فراموش کرد، که تنها چیزی که زهر دنیا - در هر صورتش-را خنثا می کند، ذکر خداوند است. و اگر مجهز به ذکر شویم، هیچ شری بر ما اثر نخاهد کرد. لذا، شدیدا قابل توصیه است که، قبل از مصرف و تولید هر خوراک جسمی و روحی، بردن نام خدا را فراموش نکنیم.
من اصغی الی ناطق فقد عبده فان کان الناطق عن الله فقد عبدالله و ان کان الناطق عن لسان ابلیس فقد عبد ابلیس »
«آن که به گویندهای گوش فرا میدهد، همانا وی را پرستیده است. پس اگر گوینده از جانب خداوند باشد، شنونده خداوند را پرستیده است و اگر گوینده زبان شیطان باشد، شنونده شیطان را پرستش کرده است. » امام جواد علیه آلاف التهیه و السلام.