هو الفتّاح
از شازده می پرسند:شازده!..چرا با ما، یک به یک، کلید ها را، در ها را، اتاق هارا، نمی آزمایی؟!وچرا سر در گنجة کوچک خود داری؟!..
شازده، آهی می کشد...نگاهی به گوشه ای مبهم می کند و می گوید: من کلید ها را... از شاه می جویم...از سیمین دستانِ شاهم، پناهم، در جست و جوی شاه کلیدم من...