بسم الله الرحمن الرحیم
فکر میکنم، که تو ، چه قدر قدت بلند است... و ضریحت، همان عبای سفید است که ما کوچولوها...پایینش جمع میشویم... بهش می چسبیم و از اشک های کوچک و داغمان، خیسش می کنیم...
بسم الله الرحمن الرحیم
در این روزگار، شیطان، تو را از طوع* ولایت حق میترساند، اما همان لحظه، طوق حیوانیت بر گردنت میافکند...
طوع: فرمان برداری
بسم الله الرحمان الرحیم
باید ارکان دین را شناخت، تا موفق به شناخت ولی دین* شد. نمیشود بگوییم که اول بروید طبق نظر فلانی رفتار کنید، و شناخت بی واسطه ی دین را در اولویت بعدی بگذارید...(نیازمند به تفصیل) انسانی که ورود به دین الله پیدا میکند، باید ابتدا مواجههی مستقیم و محققانه ای با دین داشته باشد، و در پس این شناخت، و پس از استحکام ارکان عقایدش، زمانی که بر پای خیش ایستاد، میتواند نظاره کند و قد آدم ها را تشخیص بدهد و مقتدا و ولی و فرمانده خیش را باز شناسد.... جامعهی مهدوی چنین شکل میگیرد...
* منظور از ولی در این جا ولی غیر معصوم است و نویسنده ابدا اعتقادی به امکان شناخت دین بدون آشنایی و شناخت با معصوم ندارد.
بسم الله الرحمان الرحیم ، الذی هو مولّف بین القلوب
آیا وادی ولایت، وادی اطاعت است؟ و از این روست که رسول خدا ، مومنین به خیش را، در عقل و قلب ، و علم و عمل، متوجّه امیر مومنان ساخته است و برتافتن از امرش را خروج از دین خانده است؟ یعنی این که مسئولیت عظیم رسول الله، صلوات الله علیه و آله، طبق آن چه در کتاب الله، مسطور است، بلاغ المبین بوده است، و مسئولیت عظیم ائمه علیهم السّلام، احقاق دین. یعنی اِعمال آن چه رسول آورده است و فرموده است. یا به دیگر سخن، تفصیل همه جانبهی آن پیغام مجملی که رسول الله آورده است ، که نهایتا منجر به تحقق ارض مینوی و بهشت زمینی خاهد شد... چنین مینماید که سلوک در هزارتوی عالم بلا، نیازمند اطاعت از پیشدار است... و ازاین رو ، ولایت و اطاعت ، به هم تافته اند...عیار سنجش اعمال، پذیرش ولایت حق است، که همان قبول ولایت امیرمومنان است... ولی مفتاح ورود نفس به عالم ولایت حضرتش، محبت است...پس لاجرم، باید اقرار کرد، که ولایت به غیر محبّت حاصل نمیآید . و این، جز اطاعت از سر ترس یا از سر اغناء فکری است... اینکه چرا از جلوات خالق متعال ، نفس مبارک علی علیه السّلام معیار و میزان حق و باطل معرّفی شده است، شاید از سنخ مباحث منطقی نباشد... لکن قطعا میتوان گفت، که کلید قلب ها را به او سپرده اند... و کلید قلب علی، به دست فاطمه است... پس اگر هیبت حیدریه مانع از جراتت به دق الباب شد، دل به رب البیت بسپار ، و برای ورود به بیت، نام مادر را صدا بزن...دخیلک...دخیلک...یافاطمه الزهرا.... اللهم صلّ علی فاطمه وابیها، و بعلُها و بنیها و سر المستودع فیها...بعدد ما احاط به علمک....
بسم الله الرحمن الرحیم
در آن دسته از کارهای گروهی که نیاز به انرژی معنوی بالایی دارند-و معمولا یافت می نشود- اگر یک سوپر وایزر-مدیر ناظر- که خود دارای این شان است ، کار را به دست بگیرد ، امکان این که بتواند با آدمهای متوسطی کار را به خوبی پیش ببرد، بسیار بالاست. در حقیقت این مدیر، نقش یک ((ولی)) را برای گروه ایفا میکند. برای مثال میتوانم به نقشی که مرتضا آوینی در شان کارگردان برای گروهش ایفا میکرد، اشاره کنم، چه آن که بعضی از آنها-مثل آهنگساز- بعدا اذعان کردند که بدون مرتضا قادر به انجام همانکار نیستند.
بسم الله الرحمان الرحیم
خداوندا! ممنونم که چندی یکبار به من یاد آوری میکنی که عقلم ناقص است... اینطوری وهم برم نمیدارد که عقل کل هستم. مثل همانهایی که در مورد امامزمانشان گفتند: عقلش ناقص است! خداوندا ! برای این نعمت از تو ممنونم.