بسم الله الرحمن الرحیم
به نظر میرسد، قصه نویس* زمانی بهترین نتیجه را -از نظر محتوایی و معنوی- میگیرد، که در حالت تعادل نفس دست به قلم ببرد.
*و به طور کلی هر نویسنده ای
بسم الله الغفور...
دهان دیش ها رو به آسمان باز است؟....
بسم الله الرحمان الرحیم
نگاهی به مخاطبان وبلاگ نویس امیرخانی این موضوع را ثابت میکند، که برد کمان داستان، و به معنیالاعم: هنر، بسیار بیشتر از برد متون علمی و رسمی است، و باید گفت امیرخانی درست هدف گیری کرده، و تیر خود را بر هدف نشانده؛ و از رهگذر رماننویسی مخاطبانی پرو پا قرص جور کرده، که در اثر جذابیت قلم و عالمش ، او را در متون رسمیتر هم دنبال میکنند. گو آن که هیچ رسمینویس مذهبی دیگری را دنبال نکنند.ماشاءالله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
بسم الله الرحمان الرحیم
فصل کرگدن قبادی را دیدم. جای سینمای شاعرانه و روان نیوه مانگ را، یک سینمای "فرمالیستی عشق عکاسی کش دار" گرفته است. آیا این فیلم مرگ زودرس قبادی را نشان می دهد؟ برای قبادی ترک و ایرانی فرقی نمی کند، او حاضر است برای رسیدن به کردستان موهومش، یا خیلی پایینتر، برای رسیدن به نام، مثل کارگردان های صهیونیست، اسلام را هم به بهانه ی کوبیدن جمهوری اسلامی فحش بدهد.مهم نیست که چه تصویری از هموطنانت به چشم آبی ها نشان بدهی، همین که مونیکا بلوچی معروف را کنار بهروز وثوق بیاوری، برای کودک درونت کافی است. بمیرم برای کرد های تجزیه طلب، که چه قدر بهشان ظلم شده، باید پرسید وقتی توی عروسیهاشان، به پای عروس، سر آدم می بریدند هم همین قدر مظلوم بودند؟!... فیلمساز روشن فکر را چه شده است که از دشمن فقط بدی را می بیند و از خیش خوبی؟... یک طرفه به قاضی رفتن و راضی برگشتن را بعضی کودکان نیز جوان مردانه نمی دانند...چه رسد به کسانی که با قاب های هنری بستن، میخاهند فرهیختگیشان را به ظهور برسانند...آیا خدای ناکرده بهمن قبادی مخاطبین خیش را ابله فرض کرده است؟... یا اساسا، فیلم برای مخاطب از همه جا بی خبری ساخته شده است که این لقمه ی لوکس هنری را فقط بابت ظاهر خوشگلش، بی حرف پیش فرو دهد و ابدا دنبال ما به ازای واقعی مسائل مطروحه در عالم مجازی فیلم نچرخد؟... به نظر میرسد، در دنیایی که عرب ها از خاب تاریخیشان بیدار شده اند و امریکایی منفعت طلب، جنبش 99 درصدی راه می اندازد، چنین سینمایی را نباید چندان جدی گرفت؛ چرا که دایره ی حداقلی مخاطبانش روز به روز، تنگ تر میشود. اگر پسر معترض کرد، که علم سینمایی اش را از اساتید زحمتکش و مومن سینمای ایران آموخته است، بخاهد گامی به آستان بلند هنر نزدیک شود، او را به قدری انصاف توصیه میکنم. چه، انصاف از ثمرات خرد است و بی انصافی از تبعات بی خردی و دیوانه گی. کلاغ، هرقدر که پر رنگین به خود آویزد، و ظاهر آراسته کند، در درون، همان کلاغ است و سیاهی بال هایش، جایی او را رسوا خاهد کرد.اما برای انسان زنده، همواره فرصتی برای بازگشت و تغییر وجود دارد...
بسم الله الرحمن الرحیم
حقیقت مطلب این است که در سینمای داستانی تعداد فیلم سازهایی که هم مسلمان باشند و هم به درجه ای از شهود رسیده باشند که فیلمشان بتواند الگو-چه در فرم و چه در محتوا- باشد، بسیار بسیار اندک است. و به نظر میرسد در میان کارگردان های شناخته شدهی ایرانی فردی که بتواند شاخص باشد، در حال حاضر وجود ندارد. و این برای تویی که دوست داری فیلم اسلامی ساختن را با فیلم اسلامی دیدن بیاموزی بسیار وحشتناک است. گویی که در برهوتی هستی که هیچ انسانی وجود ندارد، هیچ امامی در این جادّه برای تو وجود ندارد. و تنها میتوانی به مشورت بعضی عالمان فن دل خوش کنی که خود به تنهایی توفیقی نداشته اند. پس میفهمی که راهی را آغاز کرده ای که سال هاست هیچ عابری نداشته است........