بسم الله الذی جعل کل شی فی موضع.ه
به نام خدایی که هر چیزی را در جای خودش قرار داد...
اسلام میگوید شهوت جنس.ی در سبیل حلال باید به طور کامل تامین شود، و تامین نشدن.ش خسارت زاست و همهی مدیریت.ش را صرف نهی از حرام و تدبیر همسرداری میکند. ولی در مورد شهوت شکم، میگوید باید به حد کفاف قناعت کرد و ابدا پرخوری نکرد. این از آن روست که نکاح (sex ) از حیث شهوانی غذای روح شهوت است و از حیث عاطفی ، غذای نفس. و جسد، تنها واسط این هاست. ولی طعام، قوت جسد و لذت روحِ ((قوّه)) است و نقش نفس، این وسط خیلی کمرنگ.تر است ، نسبت به نکاح و زواج. اساسا ازدواج به این خاطر که دو نفس انسانی در سبیل طاعت الله و خوشنودی خدا در تعامل اند، مرتبهی اعلایی دارد و اصلا در حدیث نبوی داریم که خداوند از هیچ پیوندی به اندازهی ازدواج خوش.ش نمیآید؛ و همین ها برای کسی که به.ش معتقد است، ثابت میکند که کلاس نکاح، خیلی بالاتر از کلاس طعام است! اسلام وقت نکاح میگوید: حیا را کنار بگذار و تا میخاهی-از حلال- تنعم کن! و آداب و مقیدات را به حداقل میرساند. ولی وقت طعام میگوید: شمرده و آرام لقمه بردار و مراعات همه چیز را بکن و وقت.ی هنوز متمایل به طعام.ی، بر پوزهی نفس مهار زن و از سر سفره برخیز. چرا که میداند کثرت طعام، آدمی را به بل هم ازل.ی سوق میدهد، ولی کثرت نکاح-در اندازه اش- جان آدمی را نیرو میبخشد و نفس او را از خشم و فسردهگی و خستهگی میرهاند و او را والایش میکند... در میهن من اما، به زور لقمه در دهان میهمان میچپانند و این را مهرورزی میدانند، ولی اگر مسلمان.ی بخاهد از لذت خدا، همان قدر که خدا خاسته و گفته ، بهره برد، گویا مرتکب جرمی نابخشودنی گشته است... و اگر این وارونهدینی نیست، چیست؟....
پی نوشت:
بر اساس تعالیم اهل البیت علیهم السلام ، ما قائل به 5 روح و تنها یک نفس برای انسان هستیم. بر این اساس، تعریف و حقوق و وظایف ارواح با نفس متفاوت است. اما در نزد عوام و اهل فسلفه، و اغلب آقایان طلاب، به تاسی از غربیان، این 2 کاملا به یک معنا به کار می روند. نگفته معلوم است که این اشتباه، منجر به بروز مشکلات.ی در انسان شناس.ی و الهیات خاهد شد.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج11 ؛ ص359
13259-[1][1] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِی الْبَصَائِرِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدٍ[2][2] عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ أُنَاسٌ یَزْعُمُونَ أَنَّ الْعَبْدَ لَا یَزْنِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَأْکُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْفِکُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَقَدْ کَبُرَ هَذَا عَلَیَّ وَ حَرَجَ[3][3] مِنْهُ صَدْرِی حَتَّى أَزْعُمَ أَنَّ هَذَا الْعَبْدَ الَّذِی یُصَلِّی إِلَى قِبْلَتِی وَ یَدْعُو دَعْوَتِی وَ یُنَاکِحُنِی وَ أُنَاکِحُهُ وَ یُوَارِثُنِی وَ أُوَارِثُهُ أُخْرِجُهُ مِنَ الْإِیمَانِ مِنْ أَجْلِ ذَنْبٍ یَسِیرٍ أَصَابَهُ فَقَالَ ع صَدَقَ أَخُوکَ وَ ذَکَرَ ع لَهُ مَا فِی الْمُؤْمِنِ مِنَ الْأَرْوَاحِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ قَدْ تَأْتِی عَلَیْهِ حَالاتٌ فِی قُوَّتِهِ وَ شَبَابِهِ یَهُمُّ بِالْخَطِیئَةِ فَتُشَجِّعُهُ رُوحُالْقُوَّةِ وَ تُزَیِّنُ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ تَقُودُهُ رُوحُ الْبَدَنِ حَتَّى تُوقِعَهُ فِی الْخَطِیئَةِ فَإِذَا مَسَّهَا انْتَقَصَ مِنَ الْإِیمَانِ وَ نُقْصَانُهُ مِنَ الْإِیمَانِ لَیْسَ بِعَائِدٍ فِیهِ أَبَداً أَوْ یَتُوبَ فَإِن[4][4] تابَ وَ عَرَفَ الْوَلَایَةَ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِنْ عَادَ وَ هُوَ تَارِکُ الْوَلَایَةِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ الْخَبَر[5][5]
[1][1]17- بصائر الدرجات ص 469.
[2][2]( 1)( و هو ابن داود الغنوی، کما فی الکافی)( منه قده).
[3][3]( 2) حرج صدره: ضاق( لسان العرب ج 2 ص 233).
[4][4]نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.
[5][5]نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.
بسم الله المجدِّد...
من ساو یومین فهو مغموم * و جایی دیگر: لیس منّا : چنین بشناس مکتب حق را که میگوید اگر روزی از پویش در راه راستی باز ایستادی ، بازندهای و از صف و کاروان خوبان بیرونی ، این دین توست، نه سنّت کج و معوج ریزه خاران شمس پهلوی!
* کسی که 2 روزش با هم تفاوتی نکند، تیره روز است....