بسم الله الرحمن الرحیم
در زمانی که غده های سرطانی شهری، امان از خلق الله بریده اند، بیتوته ی عابدانه در دهات بر مومنین حرام است!..... حقیقت آن است، که هرچه به جای واجب انجام شود، بیش از 1 اسباب بازی شیطانی نیست، به هر صورت و اسمی که میخاهد ظاهر شود... آنان که در پی گوشهی دنجی برای خاندن نوافل و چیدن انار از روی درخت و بعدش هم الحمدلله پراندن میگردند، بهتر است که اسم خود را نصرانی بگذارند که من اصبح و لم یتهمّم بامور المسلمین فلیس بمسلم...اگر بنا به خوش گشتن بین درخت ها و سبوحٌ قدوس گفتن بود، ما را حبوط نمی دادند به این زمین... پس اگر در پی حیات طیبه هستیم، باید به ماموریت های مومنانهی خیش عمل کنیم، باشد که رضای خدا شامل حال کارگرانش گردد....آمین...31/1/91
بسم الله الرحمن الرحیم
انسانی از گرسنهگی میمیرد، که باور دارد گرسنهگی او را خاهد کشت؛ و الا فقط خداوند است که با واسطه یا بیواسطه، میکشد و زنده میکند. نفس انسان فی حقیقت ذاته غنی از اطعام به طعام دنیوی است. لکن در مراتب پایین خیش، نیازمند به اکل و شرب است.
بسم الله الرحمن الرحیم
هنر روح در این است که ماء دافق را به محل بوسهی ملائکه تبدیل کند و از اسفل به اعلا و "از زمین" به آسمان رساند.روح پرورندهی نفس است... عدهای از نفس تنها به سطوح سافل.ش بسنده میکنند و خود و عمررا، تنها وقف قوت و شهوت میسازند، اما روح ایمان، تنها در بعضی سبب میشود که تشنهی علم و محبت باشند و وارد وادی سلوک مومنانه شوند.
بسم الله الرحمان الرحیم
انسان، به همان میزان که ایمان.ش و اعمال.ش درست است، واردات قلب.ی اش قابل اعتناست،ولا غیر...
بسم الله الرحمان الرحیم
عالم مومن عالم دیگری است. پس به هر جا که وارد شود، و به هرچیز که بنگرد، جز آن چه دیگران میبینند ، خاهد دید. مومن با چشم حکمت به همهی عالم مینگرد، پس حتا اگر ((جدایی نادر از سیمین)) را هم ببیند، به جای این که از انقلاب اسلامی ناامید شود، یا هر خزعبل دیگری که کارگردان اثر خاسته است، تصمیم میگیرد که در صدق لسان و عمل، بیشتر بکوشد... از این رو، ما نباید حساب مومن و شیعه را با حساب دیگران ببندیم، بلکه مومن به خدا، چون رزق و طعامش متفاوت است، آثارش نیز متفاوت از دیگران است.
بسم الله الرحمان الرحیم
برای انسان ناقص، از هیچ چیز به اندازهی یقین قبل از تحقیق نمی ترسم. یقین قبل از تحقیق*، یکی از وحشیترین و مصیبت بارترین قاتلان تاریخ است. وای از ایمان احمقان!....وای از ایمان احمقان! که چه کتاب ها را نسوزانده و چه سقف ها را نریخته، و چه سرها را بیگناه نبریده است!...
· شاید تنها قاتلی که همپای او، عقل میکُشد، ((فسق بعد از علم)) باشد...
بسم الله الذی هو یهدی و یضل هر قدر در دین خدا راه هست، برای اهل نجات و هدایت، بی راهه گذاشته اند برای اهل ضلال و هلاکت. هر قدر صخره هست، برای سالکین و عارفین، که کوه نورد شریعت الله هستند، لغزشگاه و شلسنگ هست برای منافقین...باشدکه طیب از خبیث متمایز شود... أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها مىشوند و مورد آزمایش قرار نمىگیرند-2 عنکبوت |
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی باحاله! ملحدای از دین بی خبر، با ژستی که انگار به حقیقت نائل شدن، از روشای کنار گذاشتن خرافات برات میگن و بعضی از مذهبیاام که تونستن یه کار یا چیزی که به نظرشون بده رو کنار بذارن، رسما دستورالعمل میدن واسش که چه کار کنید و چه کار نکنید، انگار موضوع مشترک اینه که هر 2 گروه به یه مدل یقین در مورد بیهوده بودن یک چیز رسیدن و مبنی بر اون یقین تنها کاری که میمونه اینه که یه فرم پیدا کنی برای فاصله گرفتن ازش-ترک کردنش، حالا میخاد این چیز دین داری باشه، خدا باشه، یا مثلا موسیقی باشه. همون طور که می دونین من الحمدالله نسبی گرا و پلورال نیستم، ولی نکتهی قشنگش فکر میکنم این جاس: این که چه طور به یقین برسی مهمه. بقیش خیلی فرقی نداره. این قد کشکی برخورد نکنیم با یه موضوع به این عظمت...
بسم الله الذی هو النجاة
بعضی متسلمان ها ، به اندازه ای به پیغمبر و امام معصوم (علیهم السّلام) ایمان ندارند که برای پاسخ پرسشهایشان به ایشان رجوع کنند. از طرفی جسارت این را هم ندارند که فارق از هرگونه انگارهی دینی به جستجو برای پرسش هایشان برآیند . پس رزق ایشان همین فلسفهی صدرایی می شود، که هرگاه خاستند تکیه بر عقلانیت بکنند ، بگویند فلسفه ی صدرا و از استدلالش بگویند و هرگاه خواستند تکیه بر رابطه اش با دینُ الله و معنویت بکنند ، بگویند: حکمت صدرایی و پز آیات و روایات و مشاهدات سنجاق شده به این مکتب را بدهند. و اگر پرسیدی فلانی تو که فلان عقیده را داری، مگر این آیه ی قرآن را نخانده ای یا آن روایت را ندیده ای ، دم از تاویل می زنند و هرجور با ساختار انگاشته هایشان چفت بود، آیات خدا و کلام معصوم را به اصطلاح تاویل و در باطن تضلیل می کنند و تازه در آخر این فضولی ، تو را هم به ظاهرگرایی و ظاهر مذهبی ملامت میکنند. و نه انگار که در کتاب خدا نوشته شده: و ما یعلم تأویله الاّ اللّه و الرّاسخون فی العلم و نه انگار که باقرالعلوم علیه السّلام فرمود : یا ابا عبیده ان لهذا تأویلاً لایعلمه الاّ اللّه و الرّاسخون فی العلم من آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) حال باید پرسید که آیا خبری از تاویلات صدرا و ابن عربی در کلام آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین موجود است یا صدرا را از آل محمد علیهم السّلام انگاشته اید؟..... آیا بهتر این نیست که یک بار در زندگی جامه به در کنید و دل به دریا بزنید و بدون ترس به مطالعهی بی طرفانه بپردازید و راه خود را برای زندهگی و مرگ بیابید تا این که دل به شبه فلسفه ای تاریخ گذشته ببندید که هم دین را داشته باشید و هم فلسفه را؟... هان که راست گفت امیر سخن که: البجنُ اخ الموت!... ترس برادر مرگ است!...