بسم الله الرحمن الرحیم نقل است که آزمایشگاه ادیسون 1 بار به طور کامل سوخته است. ما –اهالی تنبل فرهنگ و علم این مملکت- اگر بودیم، لابد برای ابد کار را رها میکردیم. اما، ادیسون میایستد و کار را محکم و امیدوار 2باره آغاز میکند. و اگر این مرام، مرام درست است، پس چرا بعضی از دوستان، 3-4 تجربهی پرنقص خود را معیار برای عالم و آدم میگیرند، و صبح و شب بر طبل نومیدی و نمیشود میکوبند؟...
بسم الله الذی جعل کل شی فی موضع.ه
به نام خدایی که هر چیزی را در جای خودش قرار داد...
اسلام میگوید شهوت جنس.ی در سبیل حلال باید به طور کامل تامین شود، و تامین نشدن.ش خسارت زاست و همهی مدیریت.ش را صرف نهی از حرام و تدبیر همسرداری میکند. ولی در مورد شهوت شکم، میگوید باید به حد کفاف قناعت کرد و ابدا پرخوری نکرد. این از آن روست که نکاح (sex ) از حیث شهوانی غذای روح شهوت است و از حیث عاطفی ، غذای نفس. و جسد، تنها واسط این هاست. ولی طعام، قوت جسد و لذت روحِ ((قوّه)) است و نقش نفس، این وسط خیلی کمرنگ.تر است ، نسبت به نکاح و زواج. اساسا ازدواج به این خاطر که دو نفس انسانی در سبیل طاعت الله و خوشنودی خدا در تعامل اند، مرتبهی اعلایی دارد و اصلا در حدیث نبوی داریم که خداوند از هیچ پیوندی به اندازهی ازدواج خوش.ش نمیآید؛ و همین ها برای کسی که به.ش معتقد است، ثابت میکند که کلاس نکاح، خیلی بالاتر از کلاس طعام است! اسلام وقت نکاح میگوید: حیا را کنار بگذار و تا میخاهی-از حلال- تنعم کن! و آداب و مقیدات را به حداقل میرساند. ولی وقت طعام میگوید: شمرده و آرام لقمه بردار و مراعات همه چیز را بکن و وقت.ی هنوز متمایل به طعام.ی، بر پوزهی نفس مهار زن و از سر سفره برخیز. چرا که میداند کثرت طعام، آدمی را به بل هم ازل.ی سوق میدهد، ولی کثرت نکاح-در اندازه اش- جان آدمی را نیرو میبخشد و نفس او را از خشم و فسردهگی و خستهگی میرهاند و او را والایش میکند... در میهن من اما، به زور لقمه در دهان میهمان میچپانند و این را مهرورزی میدانند، ولی اگر مسلمان.ی بخاهد از لذت خدا، همان قدر که خدا خاسته و گفته ، بهره برد، گویا مرتکب جرمی نابخشودنی گشته است... و اگر این وارونهدینی نیست، چیست؟....
پی نوشت:
بر اساس تعالیم اهل البیت علیهم السلام ، ما قائل به 5 روح و تنها یک نفس برای انسان هستیم. بر این اساس، تعریف و حقوق و وظایف ارواح با نفس متفاوت است. اما در نزد عوام و اهل فسلفه، و اغلب آقایان طلاب، به تاسی از غربیان، این 2 کاملا به یک معنا به کار می روند. نگفته معلوم است که این اشتباه، منجر به بروز مشکلات.ی در انسان شناس.ی و الهیات خاهد شد.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج11 ؛ ص359
13259-[1][1] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِی الْبَصَائِرِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدٍ[2][2] عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ أُنَاسٌ یَزْعُمُونَ أَنَّ الْعَبْدَ لَا یَزْنِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَأْکُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْفِکُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَقَدْ کَبُرَ هَذَا عَلَیَّ وَ حَرَجَ[3][3] مِنْهُ صَدْرِی حَتَّى أَزْعُمَ أَنَّ هَذَا الْعَبْدَ الَّذِی یُصَلِّی إِلَى قِبْلَتِی وَ یَدْعُو دَعْوَتِی وَ یُنَاکِحُنِی وَ أُنَاکِحُهُ وَ یُوَارِثُنِی وَ أُوَارِثُهُ أُخْرِجُهُ مِنَ الْإِیمَانِ مِنْ أَجْلِ ذَنْبٍ یَسِیرٍ أَصَابَهُ فَقَالَ ع صَدَقَ أَخُوکَ وَ ذَکَرَ ع لَهُ مَا فِی الْمُؤْمِنِ مِنَ الْأَرْوَاحِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ قَدْ تَأْتِی عَلَیْهِ حَالاتٌ فِی قُوَّتِهِ وَ شَبَابِهِ یَهُمُّ بِالْخَطِیئَةِ فَتُشَجِّعُهُ رُوحُالْقُوَّةِ وَ تُزَیِّنُ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ تَقُودُهُ رُوحُ الْبَدَنِ حَتَّى تُوقِعَهُ فِی الْخَطِیئَةِ فَإِذَا مَسَّهَا انْتَقَصَ مِنَ الْإِیمَانِ وَ نُقْصَانُهُ مِنَ الْإِیمَانِ لَیْسَ بِعَائِدٍ فِیهِ أَبَداً أَوْ یَتُوبَ فَإِن[4][4] تابَ وَ عَرَفَ الْوَلَایَةَ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِنْ عَادَ وَ هُوَ تَارِکُ الْوَلَایَةِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ الْخَبَر[5][5]
[1][1]17- بصائر الدرجات ص 469.
[2][2]( 1)( و هو ابن داود الغنوی، کما فی الکافی)( منه قده).
[3][3]( 2) حرج صدره: ضاق( لسان العرب ج 2 ص 233).
[4][4]نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.
[5][5]نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.
بسم الله الذی جعل کل شی فی موضعه
به نام خدایی که هر چیزی را در جای خودش قرار داد...
اسلام میگوید شهوت جنس.ی در سبیل حلال باید به طور کامل تامین شود، و تامین نشدن.ش خسارت زاست و همهی مدیریت.ش را صرف نهی از حرام و تدبیر همسرداری میکند. ولی در مورد شهوت شکم، میگوید باید به حد کفاف قناعت کرد و ابدا پرخوری نکرد. این از آن روست که نکاح (sex ) از حیث شهوانی غذای روح شهوت است و از حیث عاطف.ی ، غذای نفس. و جسد، تنها واسط این هاست. ولی طعام، قوت جسد و لذت روحِ ((قوّه)) است و نقش نفس، این وسط خیلی کمرنگ.تر است ، نسبت به نکاح و زواج. اساسا ازدواج به این خاطر که دو نفس انسان.ی در سبیل طاعت الله و خوشنودی خدا در تعامل اند، مرتبهی اعلایی دارد و اصلا در حدیث نبوی داریم که خداوند از هیچ پیوندی به اندازهی ازدواج خوش.ش نمیآید؛ و همین ها برای کسی که به.ش معتقد است، ثابت میکند که کلاس نکاح، خیلی بالاتر از کلاس طعام است! اسلام وقت نکاح میگوید: حیا را کنار بگذار و تا میخاهی - از حلال- تنعم کن! و آداب و مقیدات را به حداقل میرساند. ولی وقت طعام میگوید: شمرده و آرام لقمه بردار و مراعات همه چیز را بکن و وقت.ی هنوز متمایل به طعام.ی، بر پوزهی نفس مهار زن و از سر سفره برخیز. چرا که میداند کثرت طعام، آدمی را به بل هم ازل.ی سوق میدهد، ولی کثرت نکاح-در اندازه اش- جان آدمی را نیرو میبخشد و نفس او را از خشم و فسردهگی و خستهگی میرهاند و او را والایش میکند... در میهن من اما، به زور لقمه در دهان میهمان میچپانند و این را مهرورزی میدانند، ولی اگر مسلمان.ی بخاهد از لذت خدا، همان قدر که خدا خاسته و گفته ، بهره برد، گویا مرتکب جرمی نابخشودنی گشته است... و اگر این وارونه دین.ی نیست، چیست؟....
پی نوشت:
بر اساس تعالیم اهل البیت علیهم السلام ، ما قائل به 5 روح و تنها یک نفس برای انسان هستیم. بر این اساس، تعریف و حقوق و وظایف ارواح با نفس متفاوت است. اما در نزد عوام و اهل فسلفه، و اغلب آقایان طلاب، به تاسی از غربیان، این 2 کاملا به یک معنا به کار می روند. نگفته معلوم است که این اشتباه، منجر به بروز مشکلات.ی در انسان شناس.ی و الهیات خاهد شد.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج11 ؛ ص359
13259-[1] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِی الْبَصَائِرِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدٍ[2] عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ أُنَاسٌ یَزْعُمُونَ أَنَّ الْعَبْدَ لَا یَزْنِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَأْکُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْفِکُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَقَدْ کَبُرَ هَذَا عَلَیَّ وَ حَرَجَ[3] مِنْهُ صَدْرِی حَتَّى أَزْعُمَ أَنَّ هَذَا الْعَبْدَ الَّذِی یُصَلِّی إِلَى قِبْلَتِی وَ یَدْعُو دَعْوَتِی وَ یُنَاکِحُنِی وَ أُنَاکِحُهُ وَ یُوَارِثُنِی وَ أُوَارِثُهُ أُخْرِجُهُ مِنَ الْإِیمَانِ مِنْ أَجْلِ ذَنْبٍ یَسِیرٍ أَصَابَهُ فَقَالَ ع صَدَقَ أَخُوکَ وَ ذَکَرَ ع لَهُ مَا فِی الْمُؤْمِنِ مِنَ الْأَرْوَاحِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ قَدْ تَأْتِی عَلَیْهِ حَالاتٌ فِی قُوَّتِهِ وَ شَبَابِهِ یَهُمُّ بِالْخَطِیئَةِ فَتُشَجِّعُهُ رُوحُالْقُوَّةِ وَ تُزَیِّنُ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ تَقُودُهُ رُوحُ الْبَدَنِ حَتَّى تُوقِعَهُ فِی الْخَطِیئَةِ فَإِذَا مَسَّهَا انْتَقَصَ مِنَ الْإِیمَانِ وَ نُقْصَانُهُ مِنَ الْإِیمَانِ لَیْسَ بِعَائِدٍ فِیهِ أَبَداً أَوْ یَتُوبَ فَإِن[4] تابَ وَ عَرَفَ الْوَلَایَةَ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِنْ عَادَ وَ هُوَ تَارِکُ الْوَلَایَةِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ الْخَبَر[5]
[1]17- بصائر الدرجات ص 469.
[2]( 1)( و هو ابن داود الغنوی، کما فی الکافی)( منه قده).
[3]( 2) حرج صدره: ضاق( لسان العرب ج 2 ص 233).
[4]نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.
[5]نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.
بسم الله الرحمان الرحیم
فصل کرگدن قبادی را دیدم. جای سینمای شاعرانه و روان نیوه مانگ را، یک سینمای "فرمالیستی عشق عکاسی کش دار" گرفته است. آیا این فیلم مرگ زودرس قبادی را نشان می دهد؟ برای قبادی ترک و ایرانی فرقی نمی کند، او حاضر است برای رسیدن به کردستان موهومش، یا خیلی پایینتر، برای رسیدن به نام، مثل کارگردان های صهیونیست، اسلام را هم به بهانه ی کوبیدن جمهوری اسلامی فحش بدهد.مهم نیست که چه تصویری از هموطنانت به چشم آبی ها نشان بدهی، همین که مونیکا بلوچی معروف را کنار بهروز وثوق بیاوری، برای کودک درونت کافی است. بمیرم برای کرد های تجزیه طلب، که چه قدر بهشان ظلم شده، باید پرسید وقتی توی عروسیهاشان، به پای عروس، سر آدم می بریدند هم همین قدر مظلوم بودند؟!... فیلمساز روشن فکر را چه شده است که از دشمن فقط بدی را می بیند و از خیش خوبی؟... یک طرفه به قاضی رفتن و راضی برگشتن را بعضی کودکان نیز جوان مردانه نمی دانند...چه رسد به کسانی که با قاب های هنری بستن، میخاهند فرهیختگیشان را به ظهور برسانند...آیا خدای ناکرده بهمن قبادی مخاطبین خیش را ابله فرض کرده است؟... یا اساسا، فیلم برای مخاطب از همه جا بی خبری ساخته شده است که این لقمه ی لوکس هنری را فقط بابت ظاهر خوشگلش، بی حرف پیش فرو دهد و ابدا دنبال ما به ازای واقعی مسائل مطروحه در عالم مجازی فیلم نچرخد؟... به نظر میرسد، در دنیایی که عرب ها از خاب تاریخیشان بیدار شده اند و امریکایی منفعت طلب، جنبش 99 درصدی راه می اندازد، چنین سینمایی را نباید چندان جدی گرفت؛ چرا که دایره ی حداقلی مخاطبانش روز به روز، تنگ تر میشود. اگر پسر معترض کرد، که علم سینمایی اش را از اساتید زحمتکش و مومن سینمای ایران آموخته است، بخاهد گامی به آستان بلند هنر نزدیک شود، او را به قدری انصاف توصیه میکنم. چه، انصاف از ثمرات خرد است و بی انصافی از تبعات بی خردی و دیوانه گی. کلاغ، هرقدر که پر رنگین به خود آویزد، و ظاهر آراسته کند، در درون، همان کلاغ است و سیاهی بال هایش، جایی او را رسوا خاهد کرد.اما برای انسان زنده، همواره فرصتی برای بازگشت و تغییر وجود دارد...
بسم الله الرحمن الرحیم
ایرانیان همواره به 2 دلیل مورد لطف خداوند عالم و پیامبر و اهل بیتش سلام الله علیهم اجمعین بوده اند: 1- سلامت نفس 2- هوش و فراست ممتاز در مسیر حق؛ و این هر دو اگر حفظ نشوند، از بین خاهند رفت...
بسم الله الطیف
ظهر است، بچه ها خسته از 5 ساعت فیلمبرداری ، در سایهی بلوک های زپرتی سیمانی نشسته اند و استراحت میکنند. سید علی –که هراز
چندی صلواتی چاق میکرد و دمش گرم!- گفت: خدا رحمت کنه خمینی رو! اگه نبود، الان هممون کافه سوسن بودیم
هوالناجی
توجهتون رو به متن مکالمه ی اسمسیم با یکی از دوستان جلب می کنم:
- یوسف انسانیه که به هر دلیل شکست خورده تو زندهگی شخصیش و از اون جائی که تئورسینه، الان تئورسین شکست شده. تن دادن به شکست، قطعا آسون تر از ادامهی مبارزه در شرایط سخته ، مخصوصا برای ایرانی معاصر(به همین دلیل امثال تو طرفدار این نظریه می شن)
- به قول هایدگر همین گه تکنولوژیه که با گه بودنش زمینه برای ظهور حقیقت دازاین رو فراهم میکنه... میرشکاک ناامید نیست. اون از تلاشهای انسان ناامید شده.میرشکاک امیدواره اما نه به انسان واپسین، اون به ابرانسان امید داره...
-رفرنس من هایدگر و نیچه نیستن. رفرنس من میگه: ولا تیاسو من روح الله ( از روح الله نا امید نشوید). روح الله در یک ابعدا میلیاردی منتشر شده، و هر لحظه احتمال داره بخاد بروز و قیام کنه.بگذار یوسف از انسان واپسین ناامید باشه، مهم علیه(علیه السلام) که می گه : پدر و مادرم فدای ایشان.
- ابله!احمق! ابرانسانی که فردیدیا میگن، ابرانسان نیچه نیس. مهدیه!(سلام الله علیه) ابله! احمق! جمهوری اسلامی f,rrr از اسلام هم نیست.اگه هست پس ریدمبه اسلامی که نمادش کشور ماس! یا باید به اسلام فش بدی، یا باید ناامید شی از این بنیانی که سرتاپاش آخوندیه نه اسلامی.
- نتانیاهو خشتکشو از ترس کشیده سرش، داد می زنه که لولای تاریخ در حال گردش است، بعد یه عده f,rrr(تنبل) داخلی ...
- ابله! نتانیاهو از محمود و لاریجانی نمی ترسه ، نتانیاهو از امام زمان میترسه، جمهوری اسلامی چی داره که ازش بترسه؟
- امام زمان قرار نیست با اهالی لیلی پوت ظهور کنه. امام زمان 1000 ساله که داره نسل پروری می کنه واسه امروز.
- بله عزیزم همون نسلی با امام زمان(علیه السلام) هم راه میشن میریزن قم دهن حوزه رو سرویس میکنن، که از همه چیز به غیر از امام زمان (علیه السلام) ناامید شدن، من جمله از این مملکت.امامزمان با مجلس خبرگان و شورای نگهبان و دولت(f,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
rrrrr.
- مملکت من سرتاپا دزد نیستن، جمهوری اسلامی هم خلاصه شده در مصادیق منتخب شما نیست.جملهی آخرت رو این طور اصلاح میکنم : مردمی اند که از ماسوی الله ناامیدند و به خدا شدیدا امیدوار ، نه حضرات نیهیلیست مثل هدایت و کذا.
- بله دقیقا، مطمئن باش میرشکاکم به هدایت و نیچه دل نبسته، اینا برای میرشکاک پلن. تا نامید نشی ، ضجّه نمیزنی...nبار که ارشاد و همین حوزه هنری و اینا دهنتو سرویس کردن، بعد یه آخوندم پا شد حکم ارتدادتو صادر کرد، میفهمی یکی مثل میرشکاک چی میگه.
میرشکاک بق بوقبوب بقوب قب وبقبقبو بقوبوبقوب بقوبقوبق بق قبوبق وبقوبقوبقو بقوب وب وبقوبق
-ب بوقم بق بقوبوق بقوببوقبو بو بوققب وب قبوببقوب.
-منم میگم مدافع نظریت خودت و امثال اونید در حالی که مدافع فکر من امثال چمران و آوینی و آقا هستند که تربیت شدهی امام زمانند(علیه السلام) و فرسنگ ها بالاتر از اوهام امثال یوسف پرواز و عمل میکنند.
- برو تومنتو بکش بالا! آقا هم با ماس. رو نمیکنه. اون اگرم یه ذره امید داره به خاطر اینه که یه جا دیگه دلش گرمه. ضمنا ناامیدی معنیش این نیست که کاری نکنی، معنیش اینه که تو کارتو بکن، تو دهنیتم بخور، آخرشم با فلاکت و بیآبرویی بمیر! ینی این که امیدی نداشته باش که چیزی تغییر کنه.
-اگه حال داری بیا تو گوگل ادامه بدیم، این جا سخته.
- نه، می خام بخابم...
نظر شما چیه؟
هوالقهّار
جمهوری اسلامی کسی را نمیخاهد که پشت سر اسم دین، پیغمبر، امام زمان و ولایت فقیه ماهی خودش را از آب بگیرد و در پی شهوات خودش باشد. جمهوری اسلامی محمّد علی رجایی را لازم دارد که شامورتی بازی و زیر و رو کشی بلد نیست!...که سرباز مخلص اسلام است! خبیثان باید هم تاب نیاورند و منفجرش کنند.... چرا که مثل خودشان نبود!......
میفهمیدند که این یکی جنسش تومانی صد دینار تفاوت دارد با همه.... شیطان خوب میداد کجا را هدف بگیرد. خاک بر سر ما کنند که کار خودمان را بلد نیستیم.....
هوالغیور
اسب حیوان نجیبی است آخرین ساختة عبدالرّضا کاهانی از نشانه های ثابت آثار این کارگردان بی بهره نیست. دست گذاشتن روی ضعف های آدم ها و زخم های جامعه . چیزی که شاید این کار کاهانی را از باقی آثارش متمایز کند، رنگ و بوی سیاسی آن است. یک مامور نیروی انتظامی از بخش پیش گیری در پی گزارشی تلفنی به خانه ای مراجعه می کند که صدای بلند موسیقی از آن به گوش می رسد. مامور با گرفتن 200 هزار تومان باج از صاحب خانه از خطای او می گذرد. سپس با مرد مستی-مسعود- برخورد می کند و از او نیز تقاضای حق السّکوت میکند. مسعود که خود به دنبال پول به خانة دوستش آمده بوده ، پولی ندارد که به او بدهد پس به اتّفاق هم برای گرفتن پول سراغ دوستان دیگر مسعود می روند ولی همة دوستان مسعود مثل او بیچیزند . نهایتاً پس از ساعت ها زمانی که مامور متوجّه میشود که مسعود برای درمان بیماری زنش به پول نیاز دارد از پول هایی که از مجرمان تلکه کرده بوده به او قرض می دهد و ما متوجّه می شویم که او نه یک مامور انتظامی که یک سارق در این لباس است. او یک خلاف کار است که در طول 48 ساعت مرخصی اش به تلکه کردن مجرمین می پرداخته است و در پایان به زندان باز می گردد.
تا 10 دقیقة پایانی فیلم ما نه با یک سارق شیّاد که با یک امور فاسد و متخلّف که ظاهری مذهبی و لحنی بسیار شبیه به لحن روحانیون دارد طرف هستیم. فیلم به شدّت مستهجن است. شوخی های مکرّر جنسی ، اشاره مکرّر به مستی و حتّا نشان دادن و تاکید مفصّل روی گیلاس های شراب در ابتدای فیلم دیده می شود. تمام آدم های فیلم دچار مشکل اخلاقی یا روحی هستند و تنها کاراکتر نسبتاً عاقل این جمع آهنگ سازی به نام رامین است که او نیز دچار عقدة توجّه و شهرت است. همه شکست خورده و بی چاره هستند . اگر به کاهانی گفته شود چرا یک آدم حسابی در فیلم های او پیدا نمی شود پاسخ خاهد داد: من می خاهم زخم های جامعه را نشان دهم قوّت ها را همه می بینند. در حالی که نقد اصولاً با جدا کردن سره از ناسره و صواب از خطا اتّفاق می افتد. دقیقاً معلوم نیست که در ذهن کاهانی چه می گذرد ؟ مفید ترین و اخلاق مند ترین انسان فیلم او همان دزد دردسر ساز است. همین دزد است که سنگی را که به صورت لق روی دیوار گذاشته شده تعمیر می کند. همین دزد است که به پاهای برهنة سحر کفش می پوشاند و نگران بند های باز کفش رامین است و نهایتاً در اوج داستان در نقش قهرمان و منجی، مشکلات مسعود را با پول حرام حل می کند.ظاهراً مهم نیست که کسی دزد باشد، مهم این است که اگر هم دزد است جوان مرد باشد! ذلالت ،زبونی، بد بختی و فلاکت و فساد در زندگی آدم های کاهانی موج می زند. او در حقیقت یک نیهیلیست و نیست انگار است. چرا که هیچ پیش نهادی برای بهبود این عالم فاسد ندارد و تنها با ذرّه بین روی زخم ها زوم می کند و آن ها را با بلند گو فریاد می زند... ولی کاهانی مشکل سینمای ما نیست... مشکل سینمای ما ، مسئول سینمای کشور است که به خاطر خوش آمد عدّه ای به قول خودش خاکروبه های زیر فرش را بیرون آورده و صاف روی سر و روی مخاطب فرهنگی و مردمی ریخته است که بی خبر از همه جا ، دست رنج حلال خیش را صرف خرید خاک روبه های وجود عدّه ای بیمار روحی کرده اند... باید پرسید کدام قانون و کدام عقل و کدام انصاف مجوّز این جنایت را به این نامسئول داده و کدام انسان غافل و بی خبر چنین کسی را مسئول دست گاهی چنین عظیم کرده است... بله، کاروانی که ساربانش شمقدری باشد ، مسافرش کاهانی خاهد بود... امّا بعید می دانم که عزّت نفس جریحه دار شدة جوانان شیعة این مرز و بوم بیش از این این ظلم را تاب آورد ،که اگر چنین باشد، باید در وجود این عزّت نیز شک کرد... لعنت خدا بر کسی است که منصبی را اشغال کند در حالی که می داند به تر از او در میان امّت هست . امیر مؤمنان علی علیه السّلام.
پ.ن: احتمالاً بعداً ویرایشش می کنم . ضمناً ، برای پارسا پیروزفر و کارن همایون فر متاسّفم که خودشون رو خرج این کار کردند...