بسم الله الطیف الخبیر...
و کان امره فرطا....
به بهانه اکران نوروزی و آغاز نمایش عمومی فیلم های فجر 29 ام :
ورود آقایان ممنوع (رامبد جوان)
سومین کار کارگردان جوان ،رامبد جوان! است. تقریباً همه از این کمدی راضی بودند...و به زعم بنده این تیپ کارها ، جای گزین کم ضررتری برای ((موج نوی فیلم فارسی)) هستند. متن قاسم خانی خوب از آب در آمده و استفادة کارگردان از زبان سینما مشهود و ممدوح است. البتّه فراموشمان نشود که فیلم لگد خودش را به مسئلة پوشش اسلامی و بعضی از حریم های صحیح شرعی زده است. گریم صورت خانم مدیر دارای المان هایی است که تغییر آن ها منجر به تغییر کلّی قیافه و«تیپ» او می شود و نکته این جاست که یکی از این المان ها حجاب کامل صورت است... در حقیقت عامدانه یا غیر عامدانه ، شخصیت فمنیستی افراطی و رادیکال این زن با شخصیّت مذهبی او پی وند خورده است . یعنی همان شخصیّتی که حجاب کامل خود را رعایت می کند ، مخالف ازدواج و مخالف وظایف طبیعی زنان است و این انگی است که به هیچ روی به شرع نمی چسبد... و جالب آن که زمانی که خانم مدیر یک شبه متحوّل می گردد -تحوّلی که بخشی از آن غیر شرعی است- تازه نسبت به مسئلة ازدواج دارای نگاه طبیعی و سلیم می شود...پیام نا خود آگاه فیلم برای یک فمنیست افراطی ظاهراً مذهبی!! این است: ((زن و مرد برای هم ساخته شدن ، طبیتاً هر کدوم هم وظایف خودشون رو دارن.پس این عقاید شرّ و ورّتو بریز دور! به خودت برس! لباس خوب بپوش ! آرایش کن! امّل بازیم در نیار!)) و حقیقت این است که حجاب کامل و آرایش نکردن و عطر نزدن هم جزو پک ((امّل بازی)) محسوب شده اند که باید به سطل آشغال سقوط کنند... ورود آقایان ممنوع را همه دیدند و اغلب پسندیدند ولی باید پذیرفت که این فیلم، برای الگو سازی غلط در ذهن یک دختر 10 ساله ایرانی کاملاً کار آمد است.
پایان نامه (حامد کلاهداری)
دومین کار حامد کلاهداری کاگردان 28 ساله سینما، به نظر نگارنده یک ملودرام خوب ، نفس گیر و ساختار شکن از آب در آمده . داستان 4 نفر دانش جو، که ناخاسته وارد یک ماجرای امنیتی سیاسی می شوند...فیلم سعی کرده غیر جانب دارانه داستانی را در حاشیه حوادث انتخابات 88 روایت کند. نگارنده خود شاهد بر آن بود که مخاطبانی که با ((هو)) و تمسخر به بعضی از دیالوگ های فیلم عکس العمل نشان می دادند ، در نهایت با تشویق فیلم، سالن سینما را ترک کردند و این خود دلیل محکمی بر این است که حامد کلاهداری سعی کرده روایت غیر جانب دارانه ای داشته باشد. ضمناً به نظر می رسد که این، اوّلین فیلم سینمایی ایران باشد که وارد موضوع ((مافیای سیاسی داخل کشور)) می شود. و این اتّفاق حتماً اتّفاق مبارکی است....
گذشته از محتوای فیلم ، حاشیة پایان نامه باعث شد لکّة ننگی برای جریان روشن فکری ایران باقی بماند ... ظاهراً بعضی از حضرات پیپ و سیگار و... به دست منتقد و مثلاً هنرمند حاضر در سالن مخصوص اهل رسانه در هنگام پخش فیلم با هر صدایی که می توانستند از خود خارج کنند ، مانع از آن شدند که دیگران حتّا صدای دیالوگ های فیلم را بشنوند... تو خود حدیث مفصّل بخان از این مجمل....
خیابان(های) آرام (کمال تبریزی)
کمال تبریزی با پول و امکانات جمهوری اسلامی فیلمی را به جریان ضد انقلاب اسلامی هدیه کرده است... فیلم عمل کرد صداوسیما را در طول جریانات انتخابات 88 زیر سوال می برد که بنده و میلیون ها ایرانی با این حرف موافقیم ولی تعفّن بی غیرتی در همه جای فیلم به مشام می رسد. به ساده ترین صورت می گویم که من سگ گزارش یک جشن را به کمال تبریزی ترجیح می دهم... اگربپرسید چرا لازم است تبریزی ایل و قشون راه بیندازد تا ارمنستان برای ساختن این فیلم، به سادگی می گویم : چون این جوری می تواند خانم های فارسی بلدی را که ظاهراً ارمنی هستند بدون پوشش اسلامی نشان بدهد.. این طور می توانسته در هر قابش یک خانم بی حجاب را به طور کاملاً تابلو به عنوان دکور استفاده کند، از نحوه گریم بازیگر ها و بعضی دیالوگ های آن چنانی این فیلم کاملاً می توان فهمید، که در رویای یک هالیوود ایرانی آب از لب و لوچهً تبریزی می چکد... آیا تبریزی حتّا دیگر «گاهی» هم به آسمان نگاه نمی کند؟ یا آسمان کمال تبریزی آسمان دیگری است؟!...شاید آسمانی که ستارة آن آنجلینا جولی باشد...
پرنده باز( احمدرضا معتمدی)
اگر بگوییم ما ترجیح می دهیم به جای دختری در قفس! ورود آقایان ممنوع را ببینیم، باید بگوییم که ما ترجیح می دهیم به جای ورود... پرنده باز را ببینیم. فیلمی که با داستان سرراست و روایت شیرین و طنّازانه اش موضوعات اخلاقی و دینی را مطرح می کند و البتّه حوصله مخاطب عام را سر نمی برد... غیر از این باید بگوییم که بازی ها خوب از آب در آمده و این که احساس می کنم تیپ جدیدی از فیلم های اخلاقی و دینی در حال شکل گیری است...
حرف آخر
حرفی که روی دلم ماند و نگفتم این است... طبق معمول روال ما بر افراط و تفریط است... اگر روزی نه چندان دور در اوایل دهه هشتاد سکانس اوج فیلم راه های افتخار کوبریک در هنگام پخش تلوزیونی به خاطر هم خانی یک سرود حزین مذهبی توسط یک خانم ، هم راه سربازان حذف می شود، اکنون ما ردپای فشنیزم را در قالب مانتوهای بدن نما و تنگ در سریال های ایرانی می بینیم و خاهر زن محترمه تونی بلر را در حالی که کجکی و با شلوار جین روی مبل نشسته بر صفحة press tv...و در کمال شگفتی ، وقتی روی صندلی اتوبوس در حال تماشای فیلم از ما بهترون هستی، می شنوی که رضا عطّاران خطاب به بهنوش بختیاری می گوید : لخت و پتی اومدی تو این خونه...لخت و پتی میری بیرون......
اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً.......